کاری که با نیم قرن تاخیر نسبت به دیگر شهرهای تاریخی کشورمان، بالاخره آغاز میشود و امید است شهر تهران از آن سرافکنده بیرون نیاید.متأسفانه آنچه هنوز قبل از برداشتن گام اول و پیشاپیش، بسیاری از علاقهمندان و صاحبنظران در امر شهرسازی را نگران میکند، شیوه پرداختن به مسئله و طلایههایی است که از افقی مغشوش خبر میدهد.
بهطور خلاصه، بهنظر میرسد حرکتی مشابه آنچه بخش وسیعی از میراث طبیعی شهر تهران را در سالهای پس از جنگ تحمیلی، با ساختوساز بیرویه و بیبرنامه به نابودی و اغتشاش کشانید، اکنون درصدد است تا در پی اشباع مناطق شمالی تهران، دامنه فعالیت ساختمانی پرحجم و سودآور را به محدودههای میراث تاریخی شهر تهران بکشاند، آن هم به یک دلیل ساده؛ اینکه زمین در مرکز متروکمانده و تاریخی شهرمان، هنوز نسبتاً ارزان است و توسعه آن بهدلیل مرکزیت مکانی دارای آیندهای روشن و پررونق. شاید اگر تهران طرح جامع مصوب و به روزی میداشت، احیای بافت تاریخی شهر سالها پیش، از مرکز شهر آغاز شده بود و امروز 30سال نیز از عمر آغاز آن میگذشت.
حرکتهای امروز در مرکز تهران در کل به بیمنطقی حرکت ساختمانسازی مسکونی و برجسازیهای معروف در شمال شهر نیست، بنابراین در اصل و انگیزه آن ایرادی نیست بهویژه آنکه کهنگی و عدمرسیدگی و نگهداری بموقع وضعیت مرکز شهر را تا حدودی بحرانی کرده است.
دوران رشد برون گرا
سالها، نه تنها در ایران دهههای 40 و 50 به بعد، بلکه در شهرهای بزرگ جهان مراکز تاریخی شهری در اثر بیتوجهی مسئولان مهجور ماندند و دامنه توسعه شهری و فعالیت بخش ساختمان به حومهها کشیده شد و به همراه آن - و نیز بهعلت ارزان بودن اراضی حومه شهرها - ادارههای دولتی نیز در غیرمرکزیترین محلات تازهساز شهرهای کشورمان سربرآوردند؛ یعنی در حاشیه شهر که زمین دولتی فراوان بود و بیآنکه مرکزی در آنجا شکل گرفته باشد. در نتیجه، در شهرهای ایران و بهویژه درتهران، رونق و توجه، به حاشیههای نوبنیاد شهرها معطوف شد و از مراکز تاریخی شهرها فاصله گرفت.
از طرفی، ساختمانسازی بر زمین بکر بیدردسرتر بود و شهرداران و سازندگان، هر دو ترجیح دادند بازپرداختن به مراکز شهرها را که مستلزم فکر، وقت و هزینه بیشتر بود، به زمانی در آیندههای دورتر موکول کنند. در اثر این موج، محلات مرکزشهرها در اثر فرسودگی، بهتدریج از ساکنین اصلی خود خالی شدند و اگر چه بازار کمافیالسابق به فعالیت خود ادامه داد، اما زندگی با کیفیت بالا از مراکز شهری رخت بربست و مهاجرین و مستاجرین فقیر و انبارها و کارگاههای تولیدی غیربهداشتی، فضای خانههای زیبای قدیمی و تاریخی را پرکردند.
امروز، بسیاری از خانههای تاریخی از شدت فرسودگی و بیبرنامگی برای احیای بافتهای قدیم، به مخروبههایی تبدیل شدهاند که حتی ارزش سکونت فقیرانه را نیز ندارند و گاه زمینهایشان پس از عبور بولدوزرها، خالی و گود افتاده ازسطح گذر در انتظار حرکتی تازهاند. این حرکت در کشور ما دارد با تاخیری 30 الی 35ساله نسبت به شهرهای مهم جهان آغاز میشود که بخش مهمی از علل آن به جدایی گزینی ایران و ضعف آمد و شد و توریسم درکشورمان مربوط میشود.
مرکزی جذاب برای تهران
آنچه مسلم است اگر تعامل نیروهای سیاسی و سرمایههای سوداگر با سیاستگذاریهای شهرسازان و کارشناسان و متخصصین امور به سرانجام و نقطه مشترک نرسد، تمام امیدها برای ساختن شهری شایسته، با مرکزی جذاب و در سطح جهانی به باد خواهد رفت. مهم این است که آنان که زمینهای مرکزی تهران را خریدهاند و هنوز میخرند (اعم از افراد و سازمانهای بخش خصوصی و عمومی و تعاونیها) به فکر اهمیت تاریخی این فضای مرکزی شهری باشند. اینجاست که خطر حرکت این کارد دولبه در دلها هراس میافکند. اگر رضاشاه، 80سال پیش از این، خندق را پر کرد و تهران مدرن را در کنار و در اطراف شهرقدیم احداث کرد، اگر چاقو بربافت قدیم تمام شهرهای مهم گذاشت و مثل کیک، خیابانهای مستقیم و میدانهای مدور را ازمیانه بافتها رد کرد، اما درعوض، ساختمانهایی ساخت که هنوز زیبا و پابرجایاند.
رضاشاه از «بارون هوسمان» و امثال او پیروی کرده بود و عصر مدرن اصولا درهمه جا کمتر به ارزشهای بافتهای قدیمی شهری و به حفاظت از هویت گذشته پایبند بود. ما نیز اگر امروز نگران این بافتهاییم، نه از سرتحجر که در جهت داشتن شهری زیبا و با شخصیت، مناسب برای گردشگری و حفظ میراث خود بهعنوان ارزشهایی قابل بهرهبرداری در دوران معاصر اسلامی، هستیم. اما امروز، آیا چنین چشماندازی درپیش است ؟ آیا در سالهای اخیر ساختمانهایی در تهران ساخته شدهاند که ارزش و ابهت ساختمانهای آرت دکوی 80-70 سال پیش را در زمانه ما داشته باشند؟ یا آنکه ارزشهای اسلامی و معماری متشخص را زنده کنند؟
مشارکت، لازمه احیای تهران
متأسفانه چنین بهنظر میرسد که مسئولان نیز مانند اکثریت صاحبان جوان سرمایههای بخش خصوصی درگیر و طرفدار ارزشهای ظاهری و زرق و برق بسازوبفروشی شدهاند و زور این سلایق نیز به سایرین میچربد. گاه شهرداری و تعاونیهای دولتی فکر میکنند باید راسا به کار سازندگی بپردازند و حق یکه تازی در این عرصه را نیز از آن خود میدانند، بهطوری که مشارکت سایر گروههای ذینفع و ذینفوذ و ساکنین و کسبه محل و بازار از نظر این مسئولین خطری محسوب میشود. در حالیکه خوب است توجه شود که برای آسان و ارزان پیش رفتن کارها و پرهیز از بحرانهای اجتماعی، لازم است که مشارکت مردم در امر نوسازی و بهسازی شهری دست کم گرفته نشود.
چه باید کرد؟
چارهای جز آغاز یک روند طولانی از مذاکرات بین دستاندرکاران و کارشناسان متخصص و سازندگان و اقناع ذینفعان نیست. واقعیت این است که برای داشتن شهری زیبا هرکس بهتر است و باید کار خودش را به نحو احسن انجام دهد. اگر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، مانند بسیاری از شهرسازان نگران تهران قدیم، عقیده دارد که عمارت شمسالعماره و بافت قدیم تهران ارزش تاریخی دارد و باید به آن بها داد، باید برقوانین خود نسبت به رعایت حریم ارتفاعی در اطراف اینگونه ساختمانها و بافتهای ارزشمند پافشاری کند و با بحثهای منطقی و تبلیغ بجا، نگذارد تا در فاصله کمی از آن، مثلاً برپایی برجی 15 طبقه، جذابیت آنرا تحتالشعاع قراردهد.
اگر ردگذرها و کوچههای قدیمی تهران و نماهای زیبای آجر آنها میتواند با اندکی توجه حفظ و احیا شود و شهروندان و گردشگران به سادگی میتوانند از قدمزدن و خرید و تفریح در آنها لذت ببرند، باید با بحث و تبلیغ و فرهنگسازی، جلوی تعریض و صاف شدن همین تعداد قلیل کوچه باریک و پر پیچ وخم تاریخی را گرفت و تهران را از هسته با هویت خود تهی و محروم نکرد زیرا بدون شک، برای تأمین مغازهها و انبارهای وسیع و جدید و کارا در طرحهای جامع و تفصیلی پیشبینی شده است.
اگر ماموران دولت به کار نظارت و تسهیلگری خود پایبند باشند و کار ساختوساز را به گروههای مشارکت جوی سازندگان خرد بخش خصوصی واگذار کنند، مطمئنا مرکز شهری با هویتتر از زمانی خواهیم داشت که به بهانه بهداشت و توسعه و نوسازی، بولدوزر را در سراسر محلات و ساختمانهایی بیندازیم که شاهد تاریخ پرفراز و نشیب این شهر بودهاند.
ه هر حال، آنکه امروز در مرکز تهران زمین دارد یا زمین خریده است، باید وارد پروسه گفتوگو و چانه زنی با کسانی شود که میتوانند راه حلهای روشن (و البته سودآوری) جلوی پایش بگذارند؛ کسانی که بتوانند منفعت عمومی را نیز در کنار این موج مایل به ساختوساز تأمین کنند و با هدایت و تعیین حدود منطقی برای آن، بهسازی و نوسازی تدریجی مرکز شهرتهران را محقق سازند.
واقعیت این است که محلات تاریخی عودلاجان، سنگلج و امامزاده یحیی، اگر تبدیل به انبار و سوپر مارکت و بورس لوازم یدکی و آهن آلات نشوند، اقتصادیتر و سودآورتر عمل خواهند کرد. به علاوه، آبرومندانهتر و زیباتر است که مغازههای کوچک همان کوچهها و گذرهای باریک لوطی صالح و دانگی و درختی، و تکیههای رضا قلیخان و عودلاجان سرجای خود باقی بمانند تا در برابر آیندگان شرمنده نمانیم که میراثشان را پاس نداشتیم.